دنیای اقتصاد : یک عضو برجسته خاندان سعودی که از بازگشت به کشورش میترسید سرانجام روز سهشنبه ۸ آبان (۳۰ اکتبر) از محل اقامتش در لندن به ریاض بازگشت. این بازگشت را مهمترین اقدام در درون خاندان آلسعود پس از قتل جمال خاشقجی دانستهاند. «دیوید دی. کرک پاتریک» و «بن هوبارد»، گزارشگران نیویورکتایمز، در گزارش ۳۰ اکتبر نوشتند که بازگشت شاهزاده «احمد بنعبدالعزیز» در زمانی صورت میگیرد که واکنشهای بینالمللی به قتل خاشقجی فشار زیادی را به خاندان آلسعود وارد کرده است. بازگشت این شاهزاده کهنسال سعودی به تایید سه فرد نزدیک به او رسیده است.
شاهزاده احمد برادر جوانتر ملکسلمان است که به گفته نزدیکانش از بازگشت به ریاض بیم داشت چراکه ماه گذشته انتقاداتی را متوجه ولیعهد و «دردانه» ۳۳ ساله ملکسلمان کرده بود. «پاتریک- هوبارد» در این گزارش همچنین نوشتند که شاهزاده احمد بهعنوان یکی از چهرههای ارشد در خاندان سلطنت در دهه ۷۰ عمر خود است و شاید بتواند کمکی به مشروعیت از دست رفته (بهخاطر قتل خاشقجی) کند؛ خواه این کمک در قالب تلاش برای محدود کردن قدرت شاهزاده باشد یا در مقابل، تقویت بیشتر قدرت او در سلسله مراتب قدرت در این پادشاهی. «گریگوری گاوز» کارشناس مسائل عربستان در دانشگاه تگزاس میگوید: «بازگشت او نشانه مهمی از مانور قدرت در درون خاندان سلطنت است.» گزارشگران نیویورکتایمز معتقدند پس از ۱۱ سپتامبر، قتل خاشقجی بزرگترین بحرانی است که این پادشاهی با آن مواجه بوده است. با علامت سوالی که اکنون بر سر محمد بنسلمان قرار دارد برخی ناظران غربی حدس میزنند که یا خاندان سلطنت آماده نبرد قدرت شده یا بهدنبال اعمال برخی محدودیتها بر قدرت اوست. «پاتریک- هوبارد» حتی میافزایند خاندان سعودی ممکن است یک وزیرخارجه قدرتمند برگزینند تا به این وسیله امکان تاثیرگذاری بنسلمان در مسائل سیاست خارجی با روابط با غرب را محدود کنند. شاهزاده احمد بنعبدالعزیز چهرهای قابل احترام در خاندان سعودی شمرده میشود، زیرا او تنها برادر تنی و زنده ملکسلمان است. او و سلمان آخرین بازماندگان از «۷ سدیریها» هستند: یعنی هفت فرزند ملک عبدالعزیز، پایهگذار عربستان فعلی که از همسر مورد علاقه او «حصه بنت احمد بنمحمد السدیری» هستند. این برادران قدرتمندترین جناح در میان دهها نفر از دودمان سلطنت را تشکیل دادند که تاج و تخت را از برادر به برادر منتقل کرده و وزارتخانههای کلیدی را هم در میان خود تقسیم میکردند. به نوشته «پاتریک- هوبارد»، برادران ناتنی کهنسال ملکسلمان اگرچه زنده هستند اما تعداد اندکی از آنها به مراتب بالای قدرت رسیدند و بنابراین، نقش مهمی در تحولات این کشور ندارند. شاهزاده احمد چند دهه معاون وزیر کشور و سپس برای دورهای کوتاه در سال ۲۰۱۲ وزیر کشور شد. او در نقشهای خود موفق بود. با این حال، طی ۶ سال گذشته دوران بازنشستگی را در لندن میگذراند. به نوشته این گزارشگران، نگرانیهای این شاهزاده ماه گذشته شروع شد یعنی زمانی که معترضان به قتل خاشقجی در لندن تظاهرات کرده و نام او را در کنار خاندان سعودی بر زبان آوردند. او سپس در مصاحبهای ویدئویی با اشاره به خاندان سعودی گفت: «این اقدامات [جنگ یمن و مرگ خاشقجی و ...] ربطی به آلسعود ندارد، بلکه مسوولیت آن بر عهده پادشاه و ولیعهد است.» گزارشگران مذکور نوشتند که از احمد با عنوان «قهرمان»ی یاد میشود که ولیعهد را به انتقاد کشیده است: «بسیاری در اینترنت با او بیعت کردند گویی او پادشاه است.» اما چندی بعد با صدور بیانیهای اعلام کرد که هیچ قصدی از انتقاد از ولیعهد نداشته و در بیانیه خود سخنانش را تحریف شده خواند.
او تا روز سهشنبه که در لندن بود از برادرزادهاش تضمین میخواست که هنگام بازگشت به ریاض بلایی بر سرش نیاید. با این حال، گفته میشود وقتی او در ریاض فرود آمد، ولیعهد در فرودگاه شخصا به استقبال او رفت. اما هنوز معلوم نیست که آیا خاندان سعودی برای گذر از بحران خاشقجی به کمک او نیاز دارد یا خیر و آیا اساسا او پس از این بحران دچار موانع و گرفتاریهایی خواهد شد یا خیر. شاهزاده ترکی فیصل، سفیر سابق عربستان در واشنگتن و لندن و رئیس سابق اطلاعات عربستان میگوید: «انتقاد از ولیعهد به نفع او و محبوبیتش در داخل تمام میشود. مردم عربستان از وجود او مسرورند.»
مردان قدرتمند در عربستان
راهکار سنتی در عربستان سعودی همواره چنین بوده که احکام و فرامین خاندان سلطنت با «اجماع» و «احتیاط» اتخاذ میشد و رهبران نیز براساس دو الگوی «ارشدیت» و «تجربه» برگزیده میشدند. «سیمون هندرسون»، تحلیلگر موسسه واشنگتن در ۲۲ اکتبر، نوشت که در دوران محمد بنسلمان این سنت شکسته شد و ساختار قدرت بر دوش دو نفر قرار گرفت: ملکسلمان و فرزند ۳۳ سالهاش محمد. او معتقد است که محمد قدرتمندترین شاهزاده در تاریخ عربستان است. با این حال، هندرسون معتقد است که در ساختار قدرت عربستان برخی شاهزادهها هستند که میتوانند «رقبای آینده» برای تاج و تخت در عربستان باشند که عبارتند از:
۱- برادران بازمانده ملکسلمان: این شاهزادگان خواه بهطور مستقیم یا از طریق فرزندان ارشد خود در «شورای بیعت» مسلط هستند. اینها کسانی هستند که وظیفه انتخاب و تایید ولیعهد را دارند. اگرچه اخیرا صحبت از بازگشت احمد بنعبدالعزیز مطرح شده اما تا کنون او نقش چندانی در سیاستهای دربار نداشته است. برادر ناتنی جوانتر سلمان، شاهزاده مقرن است که کارنامه مقبولی دارد مانند خلبان اف ۵ بودن، فرماندار بودن، رئیس سازمان اطلاعات بودن و دورهای کوتاه هم شاهزاده بود. اما از سوی سلمان کنار گذاشته شد به این دلیل که او بیشتر در زمره حامیان ملک عبدالله بود. از آنجا که مادرش صیغه ابنسعود بود، شانس جانشینی از او سلب شد.
۲- فرزندان ملک فیصل: شاهزاده خالد الفیصل، فرماندار محلی، ماه جاری بهعنوان نماینده پادشاه نزد رجب طیب اردوغان رفت. اما در ۷۷ سالگی او بیشتر یک مشاور تلقی میشود نه نامزدی جدی برای تاج و تخت. شاهزاده ترکی، برادر ناتنی خالد که رئیس سابق سازمان اطلاعات و سفیر عربستان در واشنگتن و لندن بود، سخنران غیررسمی ریاض در سالهای اخیر بوده است. او در تحولات مربوط به مرگ خاشقجی هم اعلام موضع کرد با توجه به این حقیقت که او خاشقجی را بهعنوان مشاور رسانهای طی دوران حضور خود در خارج از عربستان بهکار گرفته بود. چهره برجسته این خانواده سعود الفیصل بود که در سال ۲۰۱۵ درگذشت. پدر آنها پادشاهی محترم بود؛ اما او نیز با سرنگون کردن سلف خود به پادشاهی رسید؛ اما از سوی برادرزادهاش ترور شد.
۳- شاهزادههای جوان: این دسته عبارتند از فرزندان ملکسلمان یا پادشاهان سابق و ولیعهدهای سابق و شاهزادگان. از میان اینها محمد به ولیعهدی رسید و خالد، برادر کوچکتر محمد، در ۲۹ سالگی به سفارت واشنگتن رفت. او خلبان سابق اف- ۱۵ بود. برخی پسرعموهای آنها نقشهای درجه دومی در وزارتخانهها و فرمانداریهای محلی گرفتهاند که از آن میان میتوان به خالد بن بندر (فرزند بندر بنسلطان، سفیر اسبق عربستان در آمریکا) سفیر فعلی در آلمان اشاره کرد که به تازگی به کشورش بازگشت. این بازگشتها را شاید بتوان در راستای رویکرد جوان محور ولیعهد در حکمرانی تعبیر کرد نه جایگزینی برای قدرت.
بیثباتترین حکومت در ۵۰ سال اخیر
با توجه به مجموعهای از این مولفههاست که «بروس ریدل»، تحلیلگر موسسه بروکینگز و از نویسندگان المانیتور، در تحلیلی مینویسد که ثبات عربستان سعودی در شکنندهترین وضعیت خود طی دستکم۵۰ سال اخیر قرار گرفته است. او بیتجربگی محمد و تصمیمات «آنی» او را علت این امر میداند و مینویسد طی ۵۰ سال گذشته ثبات عربستان مانند امروز محل تردید نبوده است. حتی پس از اینکه «ملک فیصل» برادر فاسد خود «سعود» را در سال ۱۹۶۴ از قدرت خلع کرد، این کشور به بحران بر نخورد و خط جانشینی روشن و بدون مناقشه بود. در دوران حکومت فیصل، اقتصاد رشد کرد؛ بهویژه پس از اینکه بحران نفتی ۱۹۷۳ موجب افزایش قیمتهای نفت شد. نه ترور او موجب بیثباتی شد و نه تسخیر مکه در سال ۱۹۷۹ از سوی برخی افراطیون. حتی زمانی که در آغاز این قرن، پادشاهی سعودی با حملات بنلادن و القاعده مواجه شد، مشت آهنین محمد بننایف این تهدید را از میان برد و باز مسیر ثبات این پادشاهی تکان نخورد.
بهار عربی هم نتوانست این کشور را تکان دهد؛ زیرا ملک عبدالله ۱۳۰ میلیارد دلار در داخل خرج کرد تا حقوق و درآمدها افزایش یابد و ناراضیان هم «رضایتشان خریده شود.» مشکل در افق بود؛ اما خاندان سلطنت پشت عبدالله متحد بودند. حمله به بحرینهم در ثبات آن خللی ایجاد نکرد. ریدل معتقد است از زمانی که سلمان در سال ۲۰۱۵ به قدرت رسید خط جانشینی برادر به برادر کور شد.
اکنون افرادی مانند مقرن و بننایف از خط جانشینی بدون هیچ توضیحی کنار گذاشته شدهاند. سلمان و فرزندش باعث بحران در جانشینی، فاجعه در یمن، بحران در قطر، حملات انتحاری به اهواز در ایران شده و عملا شورای همکاری خلیجفارس را دچار فروپاشی کردهاند. افزون بر این، زندانی کردن شاهزادگان در ریتزکارلتون و اقدامات زیاد دیگری در این مسیر انتقاد فراوان شاهزادگان از رویکرد فعلی پادشاه و فرزندش را برانگیخته و هستههای نارضایتی و گسلهای اعتراضی را فعال کرده است. چنین است که میتوان گفت عربستان در بیثباتترین ادوار حیات خود در ۵۰ سال گذشته قرار گرفته است.