دنیای اقتصاد : پنجشنبه گذشته بنیامین نتانیاهو طی سفری دو روزه به عمان رفت و با سلطان قابوس در مورد تحولات منطقه به تبادلنظر پرداخت. در این سفر «یوسی کوهن» رئیس موساد، «مِئیر بن شابات» رئیس شورای امنیت ملی و «یووال روتم» مدیرکل وزارت خارجه اسرائیل نتانیاهو را همراهی کردند. دو طرف از خبری کردن این دیدار تا عصر جمعه خودداری کردند و پس از اینکه هواپیمای نتانیاهو در اسرائیل به زمین نشست خبر دیدار او از عمان رسانهای شد. ایزابل کرچنر، تحلیلگر مسائل خاورمیانه مینویسد که مهمترین هدف این سفر خروج مسقط از محور بیطرفی بوده است.
۲۵ اکتبر برابر با پنجشنبه ۳ آبان ماه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به عمان سفر کرد. طی ۲۲سال گذشته این نخستین سفر یک مقام بلندپایه اسرائیلی به یک کشور حاشیه جنوبی خلیجفارس بوده است. براساس بیانیه مشترکی که دو طرف صادر کردند، نتانیاهو و سلطان قابوس «راههای پیشبرد فرآیند صلح در خاورمیانه و مسائل مورد علاقه و مشترک درخصوص راههای دستیابی به صلح و ثبات در خاورمیانه» را مورد بحث قرار دادند. «سیمون هندرسون» تحلیلگر موسسه واشنگتن برای خاور نزدیک، در تحلیل ۲۷ اکتبر خود نوشت؛ سلطان قابوس که ماه آینده ۷۸ ساله میشود و تلاش میکرد خود را سر پا نشان دهد اما وضعیت جسمیاش بیثبات و شکننده است. سلطان، نخستوزیر اسرائیل را به چهار نفر از مشاوران ارشد خود معرفی کرد: «خالد البوسعیدی» وزیر دربار سلطنت، «سلطان النُمانی» وزیر دفتر سلطنتی، «یوسف بنعلوی بنعبدالله» وزیر مسوول در امور خارجی، «مُنظَر السعید» رئیس دفتر ارتباطات و هماهنگی که وظیفهاش حول اطلاعات خارجی متمرکز است. هیات همراه نتانیاهو هم عبارت بودند از «سارا» همسر نتانیاهو، «یوسی کوهن» رئیس موساد؛ «مئیر بن شابات» رئیس شورای امنیت ملی و «یووال روتم» مدیرکل وزارت خارجهاسرائیل. «ایزابل کرچنر»، گزارشگر نیویورکتایمز در ۲۶ اکتبر نوشت که این دیدار دو روزه بود و روز جمعه ۴ آبان ماه نتانیاهو به اسرائیل بازگشت. او مینویسد دو طرف از خبری کردن این دیدار خودداری کردند و پس از اینکه هواپیمای نتانیاهو در اسرائیل بهزمین نشست خبر دیدار او از عمان رسانهای شد. اما دلایل این سفر مهم در این برهه از شرایط خاص منطقهای چه پیامی میتواند داشته باشد؟
سفر نتانیاهو به عمان درست یک روز پس از سفر محمود عباس به این کشور کوچک خاورمیانهای صورت میگیرد. ایزابل کرچنر ماهیت دیدار نتانیاهو از عمان را به منزله کودتایی از سوی نتانیاهو میداند که پس از ماهها مذاکرات مخفی درصدد نزدیکی به دشمنان سابق عرب اسرائیل است. نتانیاهو درصدد است تا این دشمنان سابق را در مدار دوستان قرار داده یا حداقل از میزان خصومت آنها بکاهد. این گزارشگر معتقد است که اسرائیل تمایل دارد تا جبههای از اهل سنت در برابر ایران در منطقه بهوجود آورد. به این ترتیب، با کشاندن عمان به سوی خود درصدد قطع راههای تنفسی ایران است. کرچنر معتقد است که اسرائیل با در پیش گرفتن «سیاست برونگرای دروننگر» میکوشد تا رهبران عرب را یکی پس از دیگری یا در مدار «موافق» قرار دهد یا لااقل آنها را در مدار «بیطرفی» یا اهداف اسرائیل بکشاند.
رابطه با عمان از نگاه اسرائیل: اسرائیل یک سیاست چند وجهی را در قبال خاورمیانه بهطور اعم و کشورهای عربی بهطور اخص در پیش گرفته است. هدف نهایی هیات اسرائیلی گشودن دفتر نمایندگی در عمان و دیگر کشورهای عربی است. اسرائیل یک دفتر تجاری در قطر داشت که در سال ۲۰۰۹ بسته شد. با این حال، روابط پنهانی با کشورهای عربی در سطوح مختلف همچنان ادامه دارد. سالها است وزارت خارجه اسرائیل میکوشد تا با کشورهای حاشیه خلیجفارس روابط نزدیکتری برقرار سازد. به این ترتیب، یک حساب توییتری با عنوان IsraelintheGCC@ راهاندازی کرده که بهبود رابطه با کشورهای حاشیه خلیجفارس را هدف گرفته است. گزارشگر نیویورکتایمز به نقل از وزارت خارجه اسرائیل مینویسد که مسوولان این وزارتخانه حساب توییتری مذکور را «کانال رسمی سفارت مجازی اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیجفارس» توصیف میکنند که هدفش «برقراری گفتوگو با مردم کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس است.»
«گادی آیزنسکات» رئیس ستاد ارتش اسرائیل، سال گذشته با یک روزنامه بریتانیایی مصاحبه کرد و گفت اسرائیل تمایل دارد تا اطلاعات مشترک خود را با کشورهای میانهروی عرب بهعنوان بخشی از تلاش علیه ایران در میان بگذارد. بنابراین، از نگاه این مقام اسرائیلی، برقراری پیوندهای مخفی با کشورهای عربی در راستای تشکیل جبهه یا محور مشترک «عربی- اسرائیلی» علیه ایران اهمیت بسیاری دارد. همانطور که در بالا گفته شد، اسرائیل با توسل به «سیاست برونگرای دروننگر» میکوشد تا از خصومت کشورهای عربی نسبت به خود کاسته یا آنها را در بهترین حالت، در مدار خود قرار دهد. به این ترتیب، این رژیم میتواند با برقراری پیوندهایی با دولتهای عربی به رهبران فلسطینی در جهت ارائه امتیازات بیشتر فشار آورد تا در نهایت صلح برقرار شود. هدف دیگر سفر هیات اسرائیلی به عمان «تابوشکنی» از رابطه با این رژیم بود. «ایزابل کرچنر» به نقل از «یوئل گوزانسکی»، متخصص اسرائیلی در مسائل عربی و ایران در موسسه مطالعات امنیت ملی در دانشگاه تلآویو مینویسد: «این سفر بسیار سمبلیک و فوقالعاده بود، نمادگرایی در خاورمیانه بسیار مهم است» و میتواند تابوی رابطه با اسرائیل را بکشند. گوزانسکی معتقد است نتانیاهو درحال ورود به «سال انتخابات» در اسرائیل است و از آنجا که با پرونده فساد دست به گریبان است میخواهد این پیام را به مخالفانش بدهد و بگوید: «هی! ببینید رویکرد من درحال اثرگذاری است. کسی به فلسطینیها وقعی نمینهد. من در همه جا مورد استقبالم و این تازه آغاز کار است.» در واقع، این سفر میتواند در انتخابات آتی به نفع نتانیاهو هم باشد.
به نوشته ایزابل کرچنر، با توجه به نزدیکی روابط ریاض- تلآویو، قتل جمال خاشقجی باعث انزوای بن سلمان و باعث شده اسرائیل در تداوم استراتژی خود دچار «مشکل» یا نوعی «وقفه» شود. بنابراین، هیات اسرائیلی، عمان را انتخاب کرد که میتواند مجرایی برای برخی تحولات منطقهای باشد. عمان بهدلیل ارتباط با حزبالله و حوثیها میتواند ابزار مناسبی برای رصد تحولات دپیلماتیک منطقهای باشد.
رابطه با اسرائیل از نگاه عمان: اما سلطان ۷۸ ساله چه نگاهی به اسرائیل دارد؟ سیمون هندرسون، تحلیلگر موسسه واشنگتنمینویسد که بازی با عبارات «صلح خاورمیانه» و عبارات مشابه میتواند قابوس را از انتقادات دولتهای عربی مصون دارد. یک روز پیش از نتانیاهو، محمود عباس به عمان سفر کرد. برخی دولتهای عربی به سرکردگی عربستان معتقدند که عمان در مدار ایران قرار دارد. این مجموعه کشورهای عربی سخت در تلاشند تا عمان را از سیاست سنتیاش که میانجیگری بود دور کرده و این کشور را وادار به اتخاذ تصمیم و اعلام موضع در تحولات منطقهای کند. به این دلیل، عربستان و متحدانش نوک پیکان خود را به سوی این کشور بیطرف منطقه نشانه رفتهاند تا این پادشاهی کوچک را که از بحرانهای منطقه به دور مانده و همزمان در بسیاری از تحولات میانجیگری و وساطت میکند از ماهیت سنتیاش تهی سازند.
این سلطاننشین ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار نفری تقریبا در تمام جنگهایی که در خاورمیانه رخ داده از همان بدو استقلال خود در سال ۱۹۷۱ تاکنون نقشی نداشته و عملا حاشیهنشین تمام تحولات بوده است. این کشور که نامش با بیطرفی گره خورده است بهعنوان یکواسطه یا یک میانجیگر دیپلماتیک و موثر میان قدرتهای بزرگ همچون آمریکا، ایران و عربستان عمل کرده است. همین رویکرد باعث شده این کشور دوست همه باشد و دشمن کسی نباشد. موسسه استراتفور در تحلیل ۳۱ اوت ۲۰۱۸ با اشاره به وضعیت عمان نوشت: «اما این وضعیت بیطرفی ظاهرا درحال تغییر است.»
این تحلیل مینویسد: دو ولیعهد عرب («محمد بن سلمان»، ولیعهد عربستان و «محمد بن زاید» ولیعهد امارات) سخت در تلاشند تا وضعیت این سلطاننشین را تغییر دهند. آنها تلاش میکنند مسقط را از وضعیت بیطرفی خارج ساخته و سیاستهایی را اتخاذ کند که پیوند نزدیکتری با این دو کشور داشته باشد. امارات و عربستان بهدلیل حسن روابطی که با آمریکا دارند از این امتیاز برخوردارند که سیاست بیطرفی عمان را به چالش بکشند. استراتژی این دو کشور عربی برای اینکه قرین موفقیت شود باید دقیق و ظریف باشد اما مسقط هم راههایی پیشرو دارد که میتواند در برابر این فشارها مقاومت کند. تعهد کلی این کشور به بیطرفی موجب دوری از همسایگان عربش شده و این ناراحتی عربستان و امارات را به دنبال داشته است. عمان در سال ۲۰۱۳ پیشنهاد نمادین تبدیل شدن به بخشی از «اتحادیه خلیجفارس» را رد کرد. این کشور همچنین به ائتلاف همسایگانش برای تحریم قطر هم نپیوست و در عوض حفظ پیوند با قطر و حفظ تجارت سالم و روابط دیپلماتیک با ایران را برگزید. مقامهای سعودی و اماراتی همچنین مسقط را به داشتن رابطه با حوثیها و نفوذ بر آنها متهم کردهاند زیرا عمان با استفاده از رابطه با آنها تلاش کرده تا زمینه مذاکره حوثیها با ائتلاف عربی به رهبری عربستان و امارات را فراهم سازد. عمان و امارات برای نفوذ در منطقه «المحراء» در شرقیمن با هم رقابت میکنند. این منطقه تا پیش از مداخله امارات در جنگ داخلی یمن بخشی از حوزه نفوذ انحصاری عمان بود.
ریاض و ابوظبی، مسقطی را ترجیح میدهند که همراستا با اهداف منطقهای آنها در بسیاری از مسائل عمل کند. مطلوب برای این دو کشور آن است که عمان روابط تجاری خود با ایران را قطع، مسیرهای قاچاق به روی حوثیها را مسدود، بر قطر اعمال فشار و در تلاش آنها برای به زانو در آوردن این کشور همکاری و مشارکت کند. برای این هدف، این دو کشور ابزارهایی در دست دارند مانند توانایی تخریب روابط مسقط با آمریکا. به دلیل نفوذ روزافزون این دو کشور در کاخ سفید، آنها میکوشند تا واشنگتن را متقاعد سازند که مسقط حلقهای ضعیف در استراتژی منطقهای ضدایرانی آمریکاست زیرا این کشور به حوثیها اجازه استفاده از خاکش و به ایران اجازه دور زدن تحریمها را میدهد. این دو کشور همچنین میتوانند اسباب طرح پرسشهایی در مورد وفاداری عمان به اهداف منطقهای آمریکا شوند درحالیکه همزمان به مسقط میگویند که واشنگتن میتواند تحریمهایی علیه آن دسته از تاجران، افراد یا مقامهای عمانی وضع کند که با استراتژی ضدایرانی این مثلث همکاری ندارند.
به نوشته موسسه استراتفور، بهطور مثال، امارات میتواند بر تاجران و شهروندان عمانی در داخل خاک امارات- به منزله بزرگترین شریک تجاری عمان- و در مرزهایش اعمال فشار کند. این اذیت و آزار محدود چند شکل دارد: کاهش تعداد اعطای ویزا، انتظار طولانی در مرز و بازرسیهای سرزده از تاجران عمانی در داخل امارات. عمانیهایی که برای دولت امارات هم کار میکنند ممکن است بیکار شوند زیرا اماراتیها از قبل دست به اخراج و بیکار کردن مختصر نیروها بهعنوان ابزاری برای ابراز نارضایتی سیاسی خود از این کشور زدهاند. امارات و عربستان ابزارهای دیگری هم دارند. علاوه بر تاسیس یک صندوق سرمایهگذاری برای این سلطاننشین، سعودیها ۲۱۰ میلیون دلار در پروژه بندری عمان در «الدقم» سرمایهگذاری کردهاند درحالیکه اماراتیها در بندر عمانی «صحار» و «صلاله» سرمایهگذاری کردهاند. برای تغییر رفتار عمان، این دو کشور مستقر در خلیجفارس میتوانند یا سرمایهگذاریهای خود را معلق یا انتقال پول را به حال تعلیق درآورند. بر عکس هم ممکن است؛ این دو کشور میتوانند با وعده سرمایهگذاری بیشتر یا تزریق مبالغ بیشتر به این صندوق عمان را در خط خود بکشند.
در نهایت، تلاشهایی میتواند در جریان باشد برای اعمال نفوذ بر فرآیند جانشینی سلطان قابوس. با توجه به وضعیت سلامتی سلطان قابوس و اینکه هنوز جانشینی را آشکارا برای خود مشخص نکرده (هر چند شایعاتی وجود دارد دال بر اینکه در دو نامه که یکی در مسقط است و دیگری در صلاله نام جانشین آشکارا ذکر شده است)، ریاض و ابوظبی میتوانند از سرویسهای اطلاعاتی خود و ارتباطات با دیوان پادشاهی برای نفوذ در فرآیند انتخاب جانشین استفاده کنند. گفته شده فهرست کوچکی از جانشینان منتشر شده و برای ناظران اوضاع این نامها شناخته شده است. بنابراین، این دو کشور میتوانند با اعلام اینکه کدام نامزد مطلوب و کدام مطلوب نیست این سیگنال را بدهند که گزینه جانشینی مورد علاقهشان کیست. حتی میتوانند از ابزار تهدید یا تنبیه یا تشویق خاندان سلطنت هم استفاده کنند. اعضای خاندان سلطنتی ممکن است در گام اول این رویکرد را نادیده بگیرند اما احتمال دارد عمان و جانشین مربوطه در سیبل حملات این دو کشور قرار بگیرند.
کرچنر و هندرسون به اتفاق بر این باورند که دیدار هیات اسرائیلی از مسقط میتواند سیگنال مثبتی هم به کاخ سفید باشد. با توجه به سیاست بیطرفی عمان، نفوذ لابیهای ریاض و ابوظبی در آمریکا، همراهی ترامپ با ریاض و ابوظبی در برخی پروندههای منطقهای، عمان ترجیح میدهد که خود را در سیبل دولتهای عربی قرار ندهد و احتمالا به سرنوشت قطر هم دچار نشود. بنابراین، با میزبانی هیات اسرائیلی این پیام به کاخ سفید و ترامپ مخابره میشود که عمان، ستیز یا اصطکاکی با اسرائیل ندارد. لابی اسرائیل هم در مواقع احتمالا بحرانی (اصطکاک ریاض- ابوظبی با مسقط) میتواند به یاری سلطان قابوس بیاید. در واقع، میتوان این رویکرد را «پلیتیک سلطان به رقبای منطقهای» دانست.
سیر روابط عمان- اسرائیل
نخستین دیدار یک مقام اسرائیلی از عمان پیش از ورود به قرن ۲۱ بود. اسحاق رابین، نخستوزیر وقت اسرائیل، در سال ۱۹۹۴ به عمان رفت و شیمون پرز هم یک سال بعد میزبان یوسف بن علوی در اسرائیل بود. در سال ۱۹۹۶، دو طرف دفتر نمایندگی تجاری برقرار کردند. در واقع، شیمون پرز در آیین بازگشایی این دفتر رسما در مسقط حضور یافت. در سال ۲۰۰۰ با آغاز بحران انتفاضه این دفتر بسته شد. با این حال هیات اسرائیلی در مسقط باقی ماندند. به نوشته سیمون هندرسون، روابط اطلاعاتی و امنیتی اعلامنشده میان دو طرف بسیار نزدیک بود. هماکنون کالاهای اسرائیلی بدون نام خاصی در مسقط فروخته میشوند.
آخرین میانجیگر
سلطان قابوس، پادشاه عمان، از آن دست حاکمانی است که تجلی عینی سیاست و سیاستورزی است. بیجهت نیست که «مایکل روبین» تحلیلگر «آتلانتیک» و «امریکن اینترپرایز» او را «پادشاه روشنفکر» مینامد که کشورش را از «تاریکی و انزوا» به «دنیای مدرن وارد کرد.» سلطان قابوس یک پا در تحولات جهان عرب دارد و یک پا در جغرافیای ایران. سلطان، خود را الگوی بیطرفی مینامد. شاید به همین دلیل است که برخی با اغماض این کشور را از بعد بیطرفی «سوئیس خاورمیانه» مینامند. این کشور کوچک از یکسو با غرب و آمریکا روابط نزدیک دارد و به جنگندههای آمریکایی اجازه میدهد که از خاک این کشور در «عملیات پایدار آزادی» حملاتی را علیه طالبان انجام دهند؛ از سوی دیگر ضمن همکاری و حضور در جمع کشورهای عربی اما از پیوستن به ائتلاف کشورهای عرب برای حمله به یمن سر باز زد و در زمانی که کشورهای عربی (به دنبال حمله برخی به سفارت عربستان در تهران) روابط خود را با ایران قطع یا بهشدت کاهش دادند عمان همچنان سفارت خود در تهران را باز نگه داشت و همزمان و بر خلاف میل برادران عرب، تعاملات اقتصادی و سیاسی خود با ایران را نیز حفظ کرد. چرا عمان برای ایران مهم است؟ عمان از معدود کشورهایی است که بقای نظام حاکم و تمامیت سرزمینی خود را مرهون ایرانیان میداند. سلطان قابوس از سال ۱۳۴۹ بر اریکه قدرت نشست. اندکی پس از کودتای او علیه پدر بود که شورش ظفار در عمان شروع شد و شاه جوان از همتای ایرانی خود درخواست کمک کرد. ایران حدود ۱۵ هزار نیرو به ظفار فرستاد تا ضامن بقای نظام سلطنت در عمان باشند. ایران در سال ۱۳۵۴ پیروزی بر شورشیان ظفار را اعلام کرد. چنین بود که سلطان قابوس جوان، بقای سلطنت و وحدت سرزمینی کشورش را مدیون ایرانیان میدانست و حتی پس از انقلاب نیز بارها از کمکهای ایرانیان در نجات سلطنت و کشورش «قدردانی» کرد.
اما این «پادشاه روشنفکر» که در دوران کهنسالی است، با سرطان دست و پنجه نرم میکند و فرزندی هم ندارد. او از نسل آخرین شیوخ عرب و سلاطینی است که همکاری نزدیکی با دو نظام «سلطنت» و «جمهوری» در ایران داشتند. اکنون ۴۸ سال است که وی بر تخت قدرت تکیه زده و در تنگناها و بحرانها همواره پل ارتباطی میان ایران و جهان خارج بوده است. او «آخرین میانجیگر» در میان پادشاهان و سلاطین عرب است که نهتنها نگاهی مثبت و قدرشناسانه به ایران دارد، بلکه همواره پنجرهای به روی ایرانیان برای تماس با ایالاتمتحده و کانال موثق و معتبری برای نقل و انتقال پیامها بوده است. اگر روابط ایران با جهان پیرامون و فراپیرامون به نتیجهای منطقی نرسد و اگر «سلطان قدرشناس» پایش از میان در برود، جانشین یا جانشینان او هر که باشند، بعید است در مسیر سلطان بروند. نسل جدید این کشور خود را مرهون غرب و بهویژه آمریکا میداند. سلطان آینده عمان هر که باشد نهتنها خود را دیگر مدیون کمکهای ایران نمیداند بلکه کعبه آمال خود را در غرب جستوجو میکند، همچون سایر همقطاران عربش.