دنیای اقتصاد : آیا در شرایط متزلزلشدن بنیانهای مالی، سیاستگذار میتواند به نحوی در نظام مالی دخالت کند که هم زیان سپردهگذاران جبران شود و هم اقتصاد از تبعات این مداخله زیان چندانی نبیند؟ تجربه مداخله حاکمیت در زدودن سایه هراس از نظام بانکی کشور نشان میدهد که در چنین شرایطی انتخاب سیاستگذار پرداخت مستقیم به سپردهگذاران است. راهحلی که از زاویه دید اقتصاددانان، با وجود جبران بخشی از زیان سپردهگذاران، تبعات منفی فراوانی برای اقتصاد به همراه خواهد داشت. این در حالی است که سیاستگذاران آمریکایی در اوج بحران مالی سال ۲۰۰۸ از راهحل دیگری برای ثباتبخشی به نظام مالی استفاده کردند. در این راهحل که محور اتکای آن بر ابزاری به نام «سهام ترجیحی» قرار داشت، وزارت خزانهداری آمریکا بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار سرمایه به نظام بانکی این کشور تزریق کرد. راهحلی که حداقل سه مزیت در مقایسه با پرداخت مستقیم به سپردهگذاران داشت. مراجعه تعداد کمتری از سپردهگذاران به بانکها برای دریافت سپردههای خود به واسطه اطمینان از استحکام نظام مالی، کمشدن ریسک فعالیت نظام بانکی و متعهد شدن بانکها به بازپرداخت تعهداتشان در قبال صرف منابع عمومی برای تقویت استحکام مالی؛ راهحلی که در نهایت هم صنعت بانکداری آمریکا را نجات داد و هم پاسخگوی هراس سپردهگذاران بود.